طلوع خورشید



رسید نوروز ببین باران چها کرد

بُدش نعمت ولی خون دردلها کرد

به امیدی  سفر مردم   بهر سوی

فلک  ناگه  دراین  ایام  جفا کرد

پدر همراهِ  فرزند  بود  و همسر

اجل  آمد  عزیزانش   جدا  کرد

پدر دُردانهایش داشت  در دست

خروشان  سیل  خونابه  بپا  کرد

جدا کرد غنچه  دختر را زدامان

تن اش زخمی جگرهاراکباب کرد

به سینه داشت مادر شیر خواری

گل  پَرپَر فلک  از او جدا  کرد

سپهر بارید در چهار سوی کشور

خدایا  رحمتت  دیدی  چها کرد

زفصل رویش ناز غنچه ازخاک

فراوان غنچه  ازما کی فدا کرد

چطور  ارام  بگیرد  مادر زار

ندانم  کاری   مسؤل  جفا  کرد

خداوندا  بده   صبر  و  قراری

که این دولت جفاها و خطا کرد

مخورغم عسگری پایان  هرکار

درو دشت تشنه بود خیلی صفاکرد

تاریخ 7/1/1398

علی عسگری صادق ابادی

 


طلوع خورشید

درود برهموطن و همشهریهای عزیز

نوروز یگانه رسم کهنِ مهربانی و صفا و وفا

عشق ورزیدن بر یکدیگر محبت لایزال خداوندی

برشما مبارکباد

امیدواریم لطف خداوند شامل حال مردم شریف ایران

گردد. وسالی نیکو وفرخنده در پیش رو باشد.

الهیم قربون همتون .تنتون سالم لبتون خندون

علی عسگری صادق ابادی

تار1/1/1398

 


طلوع خورشید

نسیم باد نوروزی به رقص‌آورده است اشجار

دل نرگس بُوَدتنگ و شکوفا گشته است بریار.

چه زیبا بید مجنون را پریشان کرده زلفونش

کمند گیسویش آویز  همه عاشق ز مژگونش

شقایق  سر بر آورده  لبانش  را  بُوَد غتچه

زمستان میرود دیگر سپاهش  گشته  اشفته

بتاخت برگلشن وصحرا همه پژمردۀ سرما

جگرسوزاند زهرگوشه  ولیکن میرود  تنها

پشیمان است چرا اینقدرستم  برلالها  کرده

شده قانع  که  پایانی درودشت را رهاکرده

سپاس برخالق اعظم منظم چرخ  گردونش

که جاوید عسگری الله ودیگرجمله مهمونش

تاریخ11/12/97

علی عسگری صادق آبادی

 


طلوع خورشید

بدرد  آمد  دلم از  ظلم و تکفیر

چگونه  می  کنند  اسلام  تفسیر

مگرفرقان یکی نیست بین مسلم

کدام عالم چنین برداشت وتعبیر

چه آیینی مباح کرد خون شیعی

چرا دائم مسلمان هست  درگیر

بنی آدم مگر واحد  یکی نیست

کسانیکه ترورکردن چه  تقصیر

بشو  بیدار اگر خواب  گرانی

نفوذ دشمن دون  ساخت تکفیر

رهاآئین و دین انسان که هستید

جوانمرد باش نه خفاش شبگیر

زتاریکی کمین کارشغال است

شکارخواهی بیا درروزنخجیر

قدم بگذاربه میدان گر مَردی

تماشاکن دلیرمردان چون شیر

کسیکه میدهد جان بهر میهن

فرو ریزد بساط جهل وتکفیر

دلیران عسگری پاینده جاوید

ببین دشمن حراس دارد زتکبیر

تاریخ 25/11/97

علی عسگری صادق ابادی


طلوع خورشید

تقدیم به حافظان این اب خاک پاسداران دلیر

انفجارِخاش نماد دشمن دیو زمان

جیش بی عدل  نوکر ارباب  دون

پرکشیدن کفتران مرزو بوم ایندیار

ناله میکردند جگرسوز غرق خون

هرکه دل سنگ بود بدر امد دلش

بیگناه سوختن دراتش جمله شون

این گروه اصفهانی خانواده  انتظار

ناگهان آمدپیام دشمن گرفته جانشون

بیمه کردند  نظام  سربازان  دلیر

نامتان پاینده باد پاسداران  وطن

خواب  اشتردیده  بی عدل جاهلِ

جبش مضحک کافرانِ این دمن

بچریددردشت وصحرا ی خیال

ریشه کن خواهید  شد  روبهان

دشمنان ام  جمهوری حراس

ایده اش  تاثیر گذار اندر جهان

عسگری یاد  شهیدان  ماندگار

لاله روید جایشان دراین وطن

25/11/97

علی عسگری صادق ابادی


طلوع خورشید

همزمان شد فجربا ایام زهرای  بتول

فخرعالم تاب زهرا میبود ابن رسول

گوهر کان و مکان  دُر نایاب  بشر

خاص الگوی ن زیورودخت رسول

مادر یازده  امام و همسر حیدر علی

این چنین وصفی فقط شاملِ ابن رسول

یاد باد نام  خدیجه تربیت کرد فاطمه

نام او شد جاویدان بهترین یار رسول

خصم دون آتش زد خانه ی ابن تراب

وای بران بیدادِ شوم ای محمد ای رسول

خاکیان وعرشیان گریه کردن زار زار

بیکس و یاورشهید دخت دُردانه رسول

تاقیامت اهل بیت در قلب شیعه ماندگار

شافعِ روز جزا عسگری  ابن  رسول

تاریخ 20/11/97

علی عسگری صادق ابادی


طلوع خورشید

دمید خورشید  پیروزی ز بهمن

فروغِ   جاویدان  در مامِ  میهن

بپا خیزهم وطن سازِدلت  کوک

عظیم فرخنده جشنی برتومبروک

منور کرد  بهمن  تیرگون  شب

فرو ریخت  ظلمِ  بیداد دردل شب

شهنشاهی که دراوجِ غروربود

بناگه واژگون آن تخت تاج زود

بشو  بیدار اگر خواب   گرانید

زفردا عسگری  چیزی  بدانید؟؟

تاریخ 16/11 /97

علی عسگری صادق ابادی


طلوع خورشید

درود بر هموطنان گرامی در سرتا سر گیتی درود برکسانیکه

مارا دنبال میکنند. پنج سال قبل در یک گروه اینترنتی عضو بودم

همه اکثرا همین برو بچی هستند که در بعضی همین گروهای

تلگرامی عضوند. در آنروز مطلبی نوشتم یاد اور شدم کاشکی

توافق با این پنج و یک وشش و این حرفها مانند قراردادهای

ننگین قجری نشود. به بعضی از دوستان برخورد کرد وَ فرمودن

شما بهتر میدانید بسم الله .خب گذشت و رسیدیم بهمان نقطه

وَ برجام شد ننگی بر پیشانی تاریخ چون هیچ گره ی باز نگرد

وَ قدرت چانه زنی جمهوری اسلامی را خثی کرد قلب تپنده ی

بازدارنده ی ایران را بتن ریختند. وَ به ریش ما خندیدن

رسیدیم به امروز اروپا و امریکا و فلان برای ملت ایران هیچ

کاری انجام نمیدهند. اینها هدفشان این است که آهسته اهسته

تمام اهرمهای ایران را از دستش بیرون اورند . آندم که خیالشان

راحت شد با پر رویی بگوید خب حال آنچه را ما میخواهیم

شما باید انجام دهید . مقامات وطن پرست نباید زیربار چنین

گفتمانی بروند کشورو ملت ایران به هر قیمتی خود قادر خواهد

بود دارو وَ غذای خود را مهیا کند. ما همه میدانیم اینها همه بهانه

است .این دُول از اصل نظام اسلامی میحراسند از قدرت روز

افزون نظام میحراسند. قبول در بُعد داخلی مشکلات فراوان

داریم که همه از بیخردی مدیران است . اما نیاید اشتباه کنیم

وَ بخاطر مشکلات داخلی دست و پای جمهوری اسلامی را

ببندیم. درود بر وطن پرستان واقعی ننگ بر وطنفروشان

دنیا طلب

پاینده باد جمهوری اسلامی ایران

تاریخ 15 /11/97

علی عسگری صادق ابادی


طلوع خورشید

شهربود اشغال اشراف گزمها تدبیر نیست

هرکه می پرسیم چرا گوید مقصر کیست

گزمه  بی  تدبیر قضا  نیست  پای  کار

دولت  امیدمان شد نا  امید این بود قرار؟؟

در ره حفظ  و بقای  مردم  ایران زمین

نیست  پاسخ  گوی   اجرا  وای  برین

پایه  اشراف از بنای  دولت   

این  نجومی  ها  بلایی  از  سر نادانی

زین  چه  آشوبی  که   بازارشد  رها

کو  مقصر  محو  گشته   رفت   کجا

دولتی    گوید  مقصر  حاکم    است

یک  دروغی  بهر تشویش عامد است

این مقصردولت  فرتوت  بیمار حجیم

چون نبود دلسوز مردم ازاول بیرحیم

بیتوجه  پا . همره سرمایه  دار

حقشان از سهم  یارانه  فدا کارخاندار

کاش ایدولت بدانی فقربیدرمان چیست

خانه ی بی زخم  و بی  رنج  نیست

این جفا و این ستم از جانب تدبیرشد

انتخاب  بد بدتر کارمان را  گیرشد

حال چه باید کردمسؤل اجرای وطن

اژدهایون چمبره نفت و گازِاین دمن

دولت تدبیربرس فریاد خم گردید کمر

عسگری بربندقلم ازجان خود سیری مگر

تاریخ 27/9/97

علی عسگری صادق ابادی


طلوع خورشید

ازین پیمانه ی گردون بجززهرش ننوشیدیم

ازین رَخت زروزیوربجز رنجش نپوشیدیم

چشد ما را نصیبی نیست ازین انبوه نعمت

همه خیاط میدوزیم ولی یک  بار نپوشیدیم

رز وزیورمهیا شد برای  دست  درازانی

ولی دروقت بحرانی فقیرانیم که جوشیدیم

مرفه در رفاه کامل  گهی  دمخوربا دشمن

تهیدستان برای حفظ این میهن خروشیدیم

نشد شیرین کام ما ز بیدادِ  همین  اشراف

جفا  آنقدر برماشد که  یخ  گشتیم  پاشیدیم

گروهی  دائم   الخمرند  مستانه  میرقصند

گروهی دستمان کوتاه همش خونآبه نوشیدیم

بدانند عسگری  آنها که درخوب گرانرفتند

فقیروپا برنها برای حفظ جمهوری ایستادیم

تاریخ 20/9/1397/

علی عسگری صادق اباد


طلوع خورشید

درود همشهری عزیز هموطن گرامی اهالی اندشه

و خِردخسته نباشید خدا قوت.

دوستان گرامی چشده شده که در بین هنرمدان بچه دار

شدن در کشورِ امریکا اینقدر برجسته شده چرا؟؟؟

پشت پرده چه میگذرد میزان این افراد چیست به اینها چه وعدهای

داده میشود. مصاحبه ی یکی از بازیگرانِ مرد سینما را مشاهده کردم

امروز در یک رسانه خداوند به او فرزندی داده است اما در امریکا

بدنیا آمده . ایشون در تهران مراسمی برگزار کرده برای جشن تولد

خب دوستانش همه جمع شدن و مبارکباد و هدایای آن چنانی بهش

میدهند حسابی باد کرده و پز میدهد گروه اورکسر خواننده وووو

درین بین یکی از دوستانش میپرسد شما چی هدیه میدهی که مادرش

خوشحال شود . با کمال بی شرمی میگوید همینکه در ایران متولد

نشده بهترین هدیه است چه چیزی ازین بالاتر دوستانهم تشویق

میکنند دست میزنن.هموطن برادر گرامی این فرمایش جنابعالی

توهین به یک ملت است چه شده که بیگانه پرست شده اید .

مگر همه جا قیافه نمیگریم ما هفتهزارسال تمدن داریم مگرغربیها

غبطه نمیخورند برای فرهنگ ما مگر سخن سعدی بر سردر سازمان

ملل نیست. پس چطور به همین راحتی کشور خود را نادیده میگیری

ما اگر امروز در کشورمون مشکلاتی داریم نباید ارق ملی را فدای

مشکلات کنیم . صادقانه جمهوری اسلامی ایران را با کشورهای

منطقه مقایسه کن آیا ابهت و اقتدار آنان با ما مساوی است؟؟؟

وقتی رسانهای جهان را تماشا میکنی هر کدام در روز دها بار

سخن از ایران است خب اگر ایران کشوری بی تآثیر بود کسی

نامی از او به میان نمی اورد. برادر گرامی هنرمند مردم اگر

وطن پرست بودی جلو دوربین میگفتی حیف فرزندم در کشور

عزیزم بدنیا نیامده . اما وطنفروشی شماها برای ملت غیور روشن

میشود هروز. فقط مردانه جواب بده اگر دست مزدت به اندازه ی

کارگری که در معدن زیر زمین یا پای کوره ذوب بود کاری سخت مزدی

کم در یک اتاق مستجر نمناک بازهم دنیای غرب را هدیه فرزندت میدادی

کارشما بد اموزی دارد دیگر جوان هموطن هم پیش خود میگوید چرا من

در امریکا فرزند بدنیا نیاورم. بعضیها خوابهای شترگون میبینند که اگرفلان

شد ما بهمان میشویم . نخیر عزیز دل جمهوری اسلامی مانند کوه استوار

مانده و خواهد ماند به کشور و ملت خو تکیه کنید بیگانه دلش بحال تو نمیسوزد

شما هنرمندان باید آیینه ی جوانانباشید .فرزندت را کنار فرزند کارگران

پرورش بده .دنیا قبول کرده  جمهوری اسلامی قدرت بزرگی است .اما

بعضیها دل به بیگانه سپرده اند.شما دومین هنرمندی هستید که  بنده

در رسانه دیدم افتخارتان امریکاست .با چهارتا ده تا کشور رفتن بزرگی

کسب نمیشود.بزرگ آنانند که پای کورهای ذوبِ چندین هزار درجه

حرارت چون کوه ایستاده اند. و دل د گرو ملت بزرگ ایران دارد

درود بر وطن پرستان و نفرین بر وطنفروشان

تاریخ/ 8/9/97

علی عسگری صادق ابادی

پاینده باد جمهوری اسلامی ایران


طلوع خورشید

دمید خورشید منورشد جهانی

فرو ریخت ظلم وبیدادِ زمانی

جوان وپبر و برنا بروصالش

بوجد  امد  چنان  با شاد مانی

کبیری رهگشا لرزاند دل ظلم

بلوک شرق وغرب رادادتکانی

مریدش پاپتی و زار و محزون

مبارزعصرخویش بیخوف خانی

درختی کاشت او گردید تنو مند

فروغ   جاویدان  شد   گربدانی

حکیم و بی بدیل بود در زمانش

عزیز بود عسگری معمارخمینی

تاریخ 30/8/1397

علی عسگری صادق ابادی


طلوع خورشید

میلادیامبرصلح و دوستی و برابری حضرت محمد مصطفی خاتم النبی

برهمه ی مسلمانان جهان بویژه هموطنان اهالی محترم لنجان مبارکباد

***************************************************************

عجب نوری منورکرد جهان را

چراغ  روشنایی  شد  زمان  را

قدم  بنهاد   مکه  شد    گلستان

محمد چون گلی در باغ وبستان

صفا بخشید  به  دلهای  پریشان

عزیزشد چون امین گردید ایشان

سفرها کردعراق ومصرشامات

بزرگانِ   تجارت  کرد  ملاقات

مدبر با وقار  نستوه  وجودش

قبایل  افتخار بر حُسنِ  خوبش

زاعراب شد شهیر و با کمالات

بیاموخت آنچه لازم با رسومات

گلی آراسته  در مکه  جمالش

حسادت کرد جاهل  بر کماش

هجاز تابنده  شد با فخرِ احمد

مبارک زاد روز  قاسم محمد

قدومش داد نجات ازگور دختر

محمد عسگری  خاتم    پیامبر

زمیلادش   تآسیس   اتحادی

مبارک سُنی شیعه  این منادی

تاریخ 4/9/1397

علی عسگری صادق ابادی

 


طلوع خورشید

تقدیم به شیعیان و پیران حضرت مهدی موعود قائم آل محمد

شیعیان شوری  بپا مهدی امام

این سرآغازی بزرگ بهرقیام

ابن زهرا ابن مولا صد درود

این امامت را مبارک باسرود

قائم آل محمد انتظارت شیعیان

کیِ رسد روزی گلستان این جهان

ما زعشقت روزشب طی میکنیم

مِهرِ تو در سینها سیر میکنیم

مهدیا جانها به لب امد ندیم روی تو

مشکلی آید بلند دست سوی تو

ره روات هستیم ولی راهی دگر

راهنما مان باش تورا جانِ پدر

جانِ نرگس رونما رویت ببینیم یکدمی

عسگری حانش فدا صاحب زمانِ امتی

تاریخ 26/8/1397

علی عسگری صادق ابادی


طلوع خورشید

ببار باران اگربارش قرار است

ولی ارام ببار جان بیقرار است

ببار باران که رحمت درپی تو

تن زخمی بدانی  ناتوان  است

طبیبان بیخیال و نیست  دوای

چراچون سود وسودابرقراراست

ببارباران بدریا ریزغم ورنج

غم ورنج مدیران بدترآن است

ببارباران مزارعه خشک گردید

بهردشت چاهِ بی قانون بکاراست

ببارباران کشاوز اشک ریزان

زمین ش خشک بیحاصل کناراست

سپاهان ویژه بر ما یک نظرکن

که شرق ش بیرمق بینان وآبست

بسر چشمه  ببار زاینده  رود سَد

کبیر لنجان صفاهان انتظاراست

ببارآنطورعاشق بوسه برعشق

فراوان مرد وزن را بی پناه است

اگر  لطف  خداوند  با  تو همراه 

ببارصحرا ودشت .خرم  ان است

مدیرمردم  حبیب  کاردان  نداریم

چرا چون دولت  بی نان وآبست

نبار شیراز بخون  خویش  غلتان

خداوند عسگری شاهد درآنجاست

تاریخ 9/1/1398

علی عسگری صادق ابادی


طلوع خورشید

 

 

 

عیدفرخنده ی مبعث بر هم وطنان گرامی مبارکباد

امینی در هجاز گردید  پدیدار

محمد نام اوست رحمت بُودیار

چهل شب در حرا میکرد عبادت

برای  خالق   صاحب   سخاوت

شب اخر تب وتاب در دلش بود

نوید  روشنای   محفل اش  بود

سحر رفت  فلق   آمد    شتابان

طلوع خورشید کمانی را نمایان

نسیمی از بهشت امد مشام اش

صدای را شنید آشفته  حال اش

محمد جبرائیل  هستم   سلامت

خدایت     داد   پیغامی   برایت

بخوان  اقرا    به اسم رب عظم

بزرگ پیغمبری  بر   ختمِ‌  خاتم

مبارک   بر تو این تنفیذِ  حکمت

رسالت  بر تو   دادیم   با    نبوت

هدایت   کن عموم   در راه  دادار

زکفر و بت پرستی سخت پیکار

مبارک عسگری فرخنده این عید

قدم راهش نهید بیخوف   تردید

تاریخ ۱۴/۱/۱۳۹۷

علی عسگری صادق ابادی


طلوع خورشید

 

اندرین روز زفراغت بسراییم سخنی

انتظارت شده ایم  پیر تو دبیر انجمنی

رخ بنما که دگر خسته ازین دردِ فراغ

جمعها  منتظرت  تا به کی  ابن علی

شهر چراغان و مزین وزین باسرود

کارشان  حقه و  نیرنگ  چپاولگری

ما خجالت زده ایم ای بزرگوار امام

دینفروشی  میکنند   پیروانِ  مدعی

قائم ال   محمد  نظری  کن ز وطن

خود براین خدعه و نیرنک تماشاگری

ز فقیران نظری نیست همه  اشراف

جانِ مولاجانِ مهدی جمکران میآمدی

کاندرین فرخنده میلاد  صد  مبارک

صد درود برتمامی شیعیان عسگری

تاریخ 1/2/1398

علی عسگری صادق ابادی


طلوع خورشید

وطن زَرمیبودافزون بهرکان ومکانَش را

ولی این ثروت بسیار نمی باشد اس  پیدا

مگر فرقی  میانِ مردم  است  با خواص

چرا این ثروت ملی  بدستِ  عده ی  تنها

یکی پارو کند پول را یکی هم میفرشدتن

دگرصدشرکتِ سوری زهرتهدید بی پروا

بسی دردِ گران باشد که دولت نام اسلامی

بتاراج برده اند ثروت  فقیری آمد وغمها

خداوندا تووپیغمبرودین امامان همه شاهد

وطن قربانیِ  بر سر هر تکه اش  دعوا

مثالی میزنم جانا ببخشید بنده ی مِسکین

شبیه   قانون ِ جنگل  در  وطن   اجرا

پلنگ وشیر ببرگرگ کفتارخرس باهم

کمین کردن. کنند حمله شکارتا شودپیدا

بِدِرن یکدمی آنرا به نسبت زور با هم

خورند   لاشهِ  باهم  بدون  خوف  آنها

برادرخواهرم هوطن درد گران امروز

بنام انقلاب و دین چپاول میکنند هرجا

تمامِ  لذت  دنیا  محیا  بهر انان  است

ببینید فقرِ مطلق را  ذلت  درپی  دلها

چه باید کرد فساد ازریشه  قطع  گردد

فقط با خواستۀ مردم عدالت  میشودپیدا

سخن عسگری کافی چه سود از گفتن

خداوندا تو  فکری  کن براین  دردها

تاریخ 5/2/1398

علی عسگری صادق ابادی

 

 


طلوع خورشید

معلم راویِ  فرمانِ  فرهنگ

معلم با جهالت  میکند جنگ

معلم بانیِ علم و علوم است

جهالت را معلم رهنموداست

معلم گرنباشد  مسجدی  کی

چراغ  روشنایی میبود  وی

معلم را امین برکودکان است

زهرجای غیرممکن را مکانست

معلم جانِ  شینرین داد برباد

ولیکن تا  ابد نامش  بود یاد

درود ازعسگری براهل فرهنگ

دریغا مزدتان رانیست هماهنگ

تاریخ 12/2/1398

علی عسگری صادق ابادی

 


طلوع خورشید


 

 

یا رب این  چه  شیونیست  سالها  مکرر است

شورشی عظیم  غوغایی  از نسل حیدر  است

خیلِ  مردمان روان سیه پوش برسینه  میزنند

این صاحب عزا که بود علی  فاتح خیبر است

شرری بردل  آدمِ  ابول بشر زجفای شمردون

 شیعیان  بخروشید که عزای سبط پیامبراست

حُب حسین  میکشد  تورا در مساجد  وتکیها

کشتی نجاتِ آدمی حسین نورچشم پیغمبراست

بیداد و ظلم  یزیدِ  زمان تا حَشر بودش باقی

یارب سربریده ی دشت بلا حسین اطهرست

نماند یزید و آن هیمنه و کاخِ سبزِخون بارش

فخرِشیعیان کربلایِ حسین تا قیام منوراست

قیام  حسین بهرعدالت  و پایداری دینِ احمدِ

باظلم  ستیزه کن هرجاکه  بدانی ظالم است

سالهاست به سینه میزنیم بهرشفاعتِ حسین

جان عسگری فدای اهل و بیتِ محمد است

تاریخ یکم محرم

1441

پاینده با جمهوری اسلامی ایران


طلوع خورشید

جنایتکارانِ ضد بشر

 

درود برهموطن و همشهریهای عزیز امیدوارم دوستان ناراحت نشوند از این جمله.دور از جون ملت بزرگ ایران وَ شما سروران گرامی انقلاب کردیم تا بعضی جنایتکارانِ ضد بشریت گُه بخوردمان بدهند؟؟؟ استان گلستان شهر گنبد کاووس مرکز گندم  ایران است. بخور بخور و چپاول بجای رسیده که مدیران این کشور برای عیاشی و شهوت رانی دست به هر کاری بزنند. مدیر غله ی گنبدکاووس با همدستی تعدادی دیگر دست به اقدامی بسیار کثیف زده اند. گندم این قوت قالب مردم را با فضلات حیوانات و ماسه  مخلوط و به عنوان گندم  درجه یک به سیلو تحویل میدادن .هموطن  شرف کجا رفته وجدان چه شده انسانیت تبدیل به حیوانیت شده. دویست تن کندم  را با ماسه  و شن همراه با سِهزار هراز تن گندم  درهم ریخته و بخورد مردم دادند. انقلاب کردیم تا مدیران دولت پِشگِل و ه پهن و گُه سگ ووووو بخوردمان بدهند .شخصی با نفوذ  از تهران آمده بود میگفت لاشه ی سگهای کشته شده فروخته میشود مردم میخندیدند. اما الان باور کردیم که هرچه مردم میگن واقعیت است . ناظران و مسؤلان اگر آلوده نبودن چنین نمی شد. ملت عزیز پارسال آردی آمد تو بازار که دست نانوایان را زخمی میکرد تا اینکه صدایش بلند شد. خب وقتی اینهمه کثافت در گندم  این نعمت خدادادی ریخته میشود دیگر چه توقع که مدیر بانک یا نماینده ی مجلس نباشد. راستی چرا. مدیر محترم غله ی گلستان با کت شلوار ایتالیایی چند میلیونی باهمدستانش گُه بخورد مردم داده اما جرات نکردن تصویرش را نشان بدهند.ایشون دیگر به کی وابسته است؟؟؟ معلوم است که اینها سالها با با این شیوه پول به جیب میزدن.  این آغایون روز سی یکم مردادِ نود هشت دستگیر شدن .در آخر پروردگارا بتو پناه میبریم مصلحت طلبی در طول این چهل سال کار را به اینجا کشید. مثالی قدیمی به اقعیت پیوست که یارو گفته بید گُه خورت میکنم.  دولت   چنین کرد قربونتون برم . اون از گوشتهایمان اینهم نانمان.

علی عسگری صادق ابادی

تاریخ 3/6/1398

پاینده باد جمهوری اسلامی ایران


طلوع خورشید

حیف ازگل که لچک رنگ عزار برسراوست

زین سیاهی  چه سود چهار دهه  برسر اوست

گر حجاب  حجب   وحیا  کامل  آن   روسری

چه تضاد رنگ دگر رنگ شاد خواسته اوست

یکطرف آن شرف حُجب وحیا بانوان روسریِ

طرفِ دیگر آن جامعه  اقتصاد اکمل  اوست

ره بیحاصلِ  بیهوده  زفرهنگ مکرر فسوس

افکنیم  ایده ی  نو بهر وطن خواستۀ اوست

دلشاد می  طلبد پا بنهد  در ره  ابادی  وطن

طره ی موی و چپاول چه  فرقی در اوست

منکر آنست که  اشراف همه غرق اند دران

طره ی موی پریشانِ  جوان شادی  اوست

او نداد که  بهشت  چیست  جهنم  چه  بُوَد

شورو شیدایِ  بلوغ   ناهنجاری  اوست؟؟

آنکه مسؤول بداند جهنم بهشت گفتۀ  حق

گرپریشانیِ فرهنگ عمیق  کاشتۀ اوست

هرچه  کاشتیم   بدهد  بار در ایام   دِرو

تو  بکار آنچه  همه  راضی  از  اوست

پس   بکارید  گل  لاله  و ریجان  صفا

عسگری شاهد افکار یکی عالم ازاوست

تاریخ 16/1/1398

علی عسگری صادق ابادی


طلوع خورشید

بیازلفت کنم شانه که در کنج دلم هستی

بیا بوسم دوچشمانت پیاله و میم هستی

عَشَقه میشوم هردم که پیچم دورگیسویت

بگیریم دامن مقصود که بوسم طاق ابرویت

اگریکدم شوم بیتوفنا دراین جهان گردم

نباشد مهره تودردل یقین بی بال پَرگردم

زعشقت عسگری هروزکند طی عمرفانی را

اگربامن صنم باشی عسل این زندگانی را

تاریخ 6/5/1398

علی عسگری صادق ابادی


طلوع خورشید

چه گویم از جفای چرخ گردون

که بیدادش جگرها میکند خون

به تیر غیب هدف کرد شاخه گل

چطور  مادر  غم  او را تحمل

مرارتها   کشید   مادر  برایش

به امید ‌ وصالش  در  سرایش

فراوان  آرزو  از  بهر  فرزند

که دامادش کنند راضی خرسند

حنا بندند  و بر تخت اش نشاند

طمع  شیرین  دامادی  چشاند

لباس و رخت دامادی کفن شد

تمام   آرزو   مادر   فنا   شد

بگرید خواهر  زار رفت برادر

برادر تکیه گاه از بهر خواهر

رضا رفت مانده‌  فرهاد تنها

چه سازد او دگر با کوه غمها

رضا مهمان امامِ  هشتمین شد

از این  دنیای نا میمون  رهاشد

رضا رفت و پدررا درغم اوست

بسوزانید دل غیرو خودی دوست

بدانیم  قدرهم  تا زنده  هستیم

چرا ای هموطن مرده پرستیم

شریکیم درغم جانسوزِ ماهت

بیادت  تا  ابد در این  نگاهت

یکایک میرویم آخر ازاین دهر

محبت عسگری از هرچه بهتر

تاریخ 25/4/1398


طلوع خورشید

شب  چله  قدیما با صفا بود

بهر کُلبه  یقین نور خدا بود

همه باهم رفیق دوست برادر

وفاداری وعشق درخانها بود

شب چله  صفا داشت شادلها

ریالی توی جیب شاه گدا بود

تجمل مثل امروزی کم وبیش

ولی انصاف میان مردمان بود

غمی دردل نبود مانند امروز

بهرشهر ودیار مرد خدا بود

نبود بغض وریا کینه دردل

صداقت بود دروغ اولانمی بود

شب چله برسم عشق ورزی

هدیه خوشه انگوررسم مابود

محبت چون شِکردرگفتگوها

چرا که زندگی خندان شادبود

غم یلدا غم امروزه ی ماست

با این گنج  عظیم این حق بود

دلت شادهموطن یلدات مبارک

ولیکن ناب اسلامی همین بود

زدفترعسگری این سطربنویس

که ایران مردمانش نازنین بود

تاریخ 30/9/1398

برقرارباد دولت اسلامی ایران


طلوع خورشید

یادیاران مهربانان جاویدان در این  سپهر

آن شب یلدای بی بغض وریا  یادش  بخیر

درزمستان سوزسرمابرف باران هدیه بود

عشق میداد گرما دانه سیب واناریادش بخیر

بنزمیلیاردی نبود منشی ساپورت پوشی نبود

بود پیکان بی رغیب   مهربان  یادش بخیر

یادی ازآنروز که اصلا ارتباطات کهنه  بود

فصل سرما کرسی عشق وصفا یادش بخیر

اون  قدیما  زندگی  مثل  حال  راحت  نبود

سختیها داشت دلخوشیهایش فقط یادش بخیر

روز شماری بچه میکرد تا رسد شب چله اش

توت وسنجت بود نخودچی کشمش یادش بخیر

بعضیها درخانه تاک خوشه انگورکیسه داشت

تُرد وشیرین چون عسل. بِهِ با اناریادش بخیر

میرسید  یلدا  و شادی همره  پیمانه  مست

باده ی عشق و وفا بی کینه دل یادش بخیر

می نشستیم دورِ کرسی نفرتی در دل نبود

قِصۀ مادر بزرگ بابا بزرگ  یادش بخیر

هرچه   گویم  کم  بُوَد  از  صداقت  ازوفا

آن وفا داران چشد همسایه خوب یادش بخیر

این شب یلدا کهن رسمی زباستان پارسیان

آنکه بنیانش نهادیلدای ماهرکه بودیادش بخیر

بچه ی ایران زمین شیرمیهن پاسدارید چله را

عسگری کرنا وسُرنا ودهل ادری یادش بخیر

تاریخ 28/9/98

علی عسگری صادق ابادی


طلوع خورشید

شب چله  گذشت  دلبر  نیامد

شب شادی بدش آخر سر آمد

به عشق یار بودیم مهمان یلدا

چرا مهتاب شب هامون نیامد

گذشت پاییز آمد این زمستان

هوا ابری  چرا بارون  نیامد

چکید خون ازرخ سروخرامان

کسی حق گو صدایش برنیامد

دراین  گار گل و بلبل برابر

چگونه تیرغیب صاف برسرآمد

بگرید  خون  چشم  مادر زار

که فرزند رفت خیابان ونیامد

تاریخ 5/10/1398

علی عسگری صادق ابادی

 


طلوع خورشید

به  قبرستان گذر  کن   انتظارت

عزیزانی  که  روزی  در  کنارت

پدر یا  مادریکه   داده ات شیر

شکارش کرد اجل درگاه   نجیر

پدر ان کوه مهر و  عشق فرزند

که باشوق مهربانی داد تورا پند

شتاب کن یکدمی بنشین کنارش

بخوان  سبع المثانی  از  برایش

پدر    مادر  نمی    اید   دگر  باز

بدان  قدرش تو فرزند   سرافراز

علی عسگری صادق ابادی

 


طلوع خورشید

درود.درسشنبه شبِ گذشته موقعیکه آسمان کشور کاملا جنگی اعلام شده بود . 

بامداد چهارشنبه جمعی از هموطنانمان به امیدی سفر کردند. این افراد 

همشون تحصیلات عالی داشتن در رشتهای گوناگون.اما ناگهان تیر غیب آنها را 

درآغوش گرفت سوختند دریغا صدای نالهاشون را کسی نشنید.این مصیبت 

عظما را بعنوان یک هموطن بتمام خانوادهای داغدار شهیدان جاوید 

تسلیت گفته وبرای بازماندگان صبر و سلامتی آرزو میکنم 

.بدانید ملت غیور ایران فراق جانسوز شما را فراموش 

نخواهدکرد. علی عسگری صادق آبادی24/10/98


طلوع خورشید

غصه ی امروزما قصه ی دیروزماست

مدیریت لازمِ جهل و جمود هم بلاست

حضرت معصومه و برادرش  را سپر

آل محمد علم این دو حَرم  را شفاست

علی و اولاد او سرور و مولای  ما

پیرو آنها  یقین  پیرو قانون  نخست

منکر این چند حرم نیست کسی برکرم

از کرم ماورا هرچه بگی ممکن است

علم کند حکم براین دوری کنید ازبلا

سلامت مردمان واجب دین گفته است

پس تو خردمند بیا دوری کنیم ازحرم

تَحُجرِ کور و شر منطق بیگانه است

شورشی در راه بود ازطرف راه دین

مشهد ومعصومه را فتنۀ جاهل پرست

ایکه طرفدارِ حق توجیه کنید مردمان

توکلِ  بر خدا عسگری  آرامش  است

تااریخ28/12/1398



طلوع خورشید

یارب  نظری کن براین دشت غمگسار

دشتی است کهن رنجور گشته از روزگار

کشیده اندشیرۀ جانش بسختی میکشد نفس

یاریش کن نفسی تازه کند محبوبِ ماندگار

رمقی در ان نمانده و محصوره در جهان

کُبارمیهنی ست عزیزالهی همیشه بر قرار

بلایی  ناخوانده  مهمانش  بی  سروصدا

وسیله ی مهمانیِ کافی ندارد ازاین  قرار

مهمان سمج پاچگیرهمراه میرودبهرمکان

افسوس مهیا نبودبگیردجلوسرکش روزگار

این قاتل مردمان یک ویروس وکرونا بود

اما بدتراست ازآن همه سلاح های مرگبار

یارب مددی کن مردم درمانده گرفتاره بلا

شما توانی مهار کنی چنین وحشی نابکار

میگذرد این بلا توکلت از دست نده نازنین

خط مقدم نظرپزشک پرستارعسگری پایکار

تاریخ 24/12/98

علی عسگری صادق آبادی

پاینده وبرقرارباشی ای وطن


طلوع خورشید

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

تبلیغات در گوگل گاو صندوق مرجع اصلی شارژ رایگان ایرانسل و همراه اول یو پی اس آنلاین فروشگاه کتاب Sophia دانلود آهنگ های جدید سخن ، عارف قزوینی Trent Melissa